جدول جو
جدول جو

معنی ملت پروری - جستجوی لغت در جدول جو

ملت پروری
(مِلْ لَ پَرْ وَ)
حالت و چگونگی ملت پرور. در اندیشۀ رفاه و سعادت ملت بودن. و رجوع به ملت پرور شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ پَ وَ)
حالت و چگونگی ملک پرور. مملکتداری. کشورداری توأم با حسن تدبیر:
از رحم عروس بخت این حرم حلال را
نوخلفان فتح بین وارث ملک پروری.
خاقانی.
از فضیلت استعداد ملک پروری و شرف استبداد عدل گستری. (ترجمه محاسن اصفهان ص 69). در کنف حمایت و مهتری و سایۀ ملک پروری او مأمون و محروس ماند. (ترجمه محاسن اصفهان ص 98)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
پرورندۀ ملت. پرورش دهنده ملت. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه در اندیشۀ مردم مملکت باشد و در رفاه حال آنان بکوشد
لغت نامه دهخدا
پرورندۀ ملک. آباد و پررونق کننده مملکت. آنکه موجب ترقی و تعالی مملکت است:
راست گویی خسرو عادل جلال ملت است
ازپی توقیع، کلک ملک پرور در بنان.
عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 426).
ملک از تو فخرگستر و داد از تو شادکام
فخر از تو ملک پرورو دین از تو شادمان.
عثمان مختاری (ایضاً ص 457).
ملک جهان رسید ز جد و پدر به او
زین روی همچو جد و پدر ملک پرور است.
امیرمعزی.
ای ملک پروری که نیارند زد همی
پیش سخاو رای تو دم ابر و آفتاب.
امیرمعزی.
همیشه کینه کش وملک پرور است و که دید
که کینه کش بود و ملک پرور آتش و آب.
امیرمعزی.
ز رای روشن و تدبیر ملک پرور اوست
که دادکیشان بیشند و ظلم کیشان کم.
سوزنی.
ژالۀ نعمت از هوای سخا
بانوی ملک پرور افشانده ست.
خاقانی.
هست اتابک، مصطفی تأیید و اسکندرخصال
کاین دو را هم در یتیمی ملک پرور ساختند.
خاقانی.
هلال حلقه شود روز عید در میدان
به پیش رمح فلک سای و ملک پرور او.
ظهیرفاریابی.
پادشاه را هفت وزیر شایسته بود، هر یک کامل و عاقل و ناصح و فاضل و ملک پرور. (سندبادنامه ص 78). امثلۀ قضا بر موجب رضای او موشح به رای انور ملک پرور عدل گستر. (سندبادنامه ص 274).
در عهد وزیر ملک پرور
خورشید جلال چرخ مسند.
؟ (از ترجمه محاسن اصفهان ص 134)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گله پروری
تصویر گله پروری
پرورش گله و رمه تربیت اغنام و احشام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل پروری
تصویر گل پروری
تربیت گل باغبانی
فرهنگ لغت هوشیار
قوم گرایی، ملت خواهی، ملت گرایی، ناسیونالیست
فرهنگ واژه مترادف متضاد